- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام
بنـویـسـیـد مـرا بـنـدۀ سـلـطـان نجـف بنـویسید که عـالـم هـمه قـربـان نجف وسـط عـرش بُوَد تختِ سلیـمانِ نجف
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم این چنین کـشفِ غـبار قـدم وی کردم باده از ذکر علی ریختهام جام به جام شُرب خمر از قـدح گوش پیاپی کردم بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست کاسۀ چـشـم به دستـم طـلـب می کردم گوش این طایفه آواز گـدا نـشنـیداست خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم به نیستان قدمی نه که پُر از آه دل است از غم دوری تو هر مُـژه را نی کردم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکـستۀ بیدست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
ای هست من زهست تو یا مرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم کسی نـدیـده به هـنـگـامِ کـارزار یکدفعه هم شکست تو یا مرتضی علی اوج تـمـام بـال و پَــر هـر پــرنــدهای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛ به ضرب شصت تو یامرتضی علی مشکل گشای خلقی و حل میشود فقط کار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی کوثـری و دو دستـت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
روز اول بسته کار عـاشـقی را با خـدا آنکه پـای نخـلهای کـوفه رفـته تا خـدا همنشین یونس و همراه موسی بین طور کشتی نوح نـبـی را بوده حـیـدر نـاخـدا مستطیعم! میشوم حاجی شب های نجف اژدها رام است تا او میشود منبر نشین مسجد کوفه رکاب و منـبر مـولا نگـین مادرم از کودکی داده به من یک یادگار قل هوالله احد همچون خدا یکتا علیست فوق ایدیهم کلام حق هـی العلیا علیست میرود سمت خطر با مرگ بازی میکند بند انگشتش به موجودات نعمت میدهد وصلۀ دشداشهاش بر خاک زینت میدهد منبر مسجد نـمک گـیر زبـانش میشود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
گـدای شیـر یـزدانم، فـقـیـر شـاه مـردانم نمک پـرودۀ سلطان عـالـم پـیـر سلـمانم گهی مانند جبریل است و گاهی همچو پیغمبر از این گونه تجلّی های او عمریست حیرانم خدا باید بخوانم یا که عبد خالقش خوانم علی رب گشته یا رب مرتضی من که نمیدانم عجب زیبا حدیثی را رسول الله فرموده: که من هم بیولای مرتضی بیدین و ایمانم اگر کوه گُهر را هم به من روزی خدا بخشد نمیارزد به آن لحظه که من در زیر ایوانم به هر سویی نظر کردم امیرالمومنین دیدم و فهـمیدم «تولوا…» را میان ختم قـرآنم خودم را در کنار حضرت معشوق میبینم روایاتی از آن دلبر سحرها تا که میخوانم به گوشم مانده آوایش که بابایم چنین میگفت: بدون او خس و خارم ولی با او گلستانم چه عذری آورم فرادی محشر نزد صدیقه اگر افـتـد ز لبهـایـم دمی ذکر عـلی جانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
از ازل مهر تو در سینه درخشید علی گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی در رکوع تو گدا اوج عطا را حس کرد دست در دست علی دست خدا را حس کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
شکر خدا که حُبِّ علی در وجود ماست دربارۀ عـلـی همه گـفـت و شنود ماست مـا بـا عـلـی سـلـوکِ الـی الله می کـنـیـم اصلاً علی علیست که سِیر صعود ماست ذکـرش عبادت است بسانِ نـمـازِ فرض حیدر، اذان، اقامه، تشهد، سجـود ماست حصن حصین ماست، امان و امین ماست رمـز قـیـام مـاسـت دلـیـل قـعـود مـاست حُبّ علی جواز صراط است روز حـشر محـشر نهایـتاً همه جایش به سود ماست هر کس دلش به عشق کسی وصله میخورد این عشق حیدر است که در تار و پود ماست محـشـر قـیـامتـی است جـلوی درِ بهشت این یا علی علیست که رمز ورود ماست نـام امـیـر را هـمـه جـا، جـار مـیزنـیـم شـاه نجـف تـمـامـیِ بـود و نـبـود ماست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
یاعلی بر فَـلکِ عشق تو پرچم زدهای خـیـمه اندر حـرم شاهد اعـظم زدهای شمع حُسن تو فروزان و جهان پروانه ز آتش عشق شرر بر دل عالم زدهای قهـرمـانـان میـادین اسدت میخـوانـند بسکه شمشیر، تو در خطّ مقدّم زدهای پـیـش هـر مـدّعـی بیخـرد و بیمـایه دم ز خود نازدهای ور زدهای کم زدهای در هـراسند هـنوز از تو بنـیاسرائیل زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زدهای گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر قـدم انـدر ره اخـلاص، دمـادم زدهای کرده از جود تو تجـلیل خدا در قـرآن سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زدهای قوت خود بر فقرا دادی و این عزّت نفس دست ردّیست که بر سینۀ حاتم زدهای عُـرفـا کـمـتر از آنند که لب بگـشایـند در مقامی که تو از صدق و صفا دم زدهای خفته در بستر طاها و چو غواص جسور دل به دریای پُر از حادثه و غم زدهای فلکت منزل و همسایۀ تو خورشید است خیمه مافوق تر ازعیسی مریم زدهای انبـیا از لبِ شیـرین تو بـوسند، که تو بوسه ها بر یـدِ پیـغـمـبـر اکـرم زدهای شب معـراج مگـر هـمسفـر او بودی؟ کاحمدت دید به تخت عظمت لم زدهای ساقیا زمزمۀ سعی تو در بزم صفاست زآب کوثر نمکی بر لب زمزم زدهای چه غم از کید اجانب که معینت زهراست با یکی یار تو صد سلسله بر هم زدهای کـی ز بام فـلک افـتد عـلـم اهل البیت کان لوائیست که با فاطمه با هم زدهای مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد چـنگ بر دامن آن مـفـخـر آدم زدهای
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مِنّـتِ زلـف تو دارم که گـرفـتارم کرد گوهر مهر تو اینگـونه خریـدارم کرد کـافـری بـیـش نبـودم عَـلـَویام کردی نـفـس عـشق شما بود که بـیـدارم کرد کار و بار دِلـم از مِهـر شما سکه شده عاقـبت عشق، مرا شُهـرۀ بازارم کرد تا قیـامت به خـدا گـردن من حق دارد آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد سایۀ لطف خودت را ز سرم کم نکنی برکـت سـایـۀ تـو لایـق دربــارم کـرد کـیـمـیـایـی بـنـمـا تـا زرِ نـابـم سـازی اربعـیـنی بـطـلب تا که شـرابـم سازی ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر اســدالله تـریـن، ای زرهِ پــیــغــمــبــر هرکسی در پی آن است به جایی برسد سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر یکی از پـا به رکـابـان حریمت حمزه گوشهای از سَکَنات و وَجَـناتت جعفر ضربهای را که تو در غزوۀ احزاب زدی از عبادات ملک، جن و بشر سنگینتر کس جلـودار تو ای حـیـدر کرار نبود شاهـد قـدرت بـازوی تو باب الخـیـبـر بیسبب نیست که عباس زره میپوشد در دلِ عـلـقمه میگـفت انابـن الحـیدر یل شمـشیر زن قطب جهـان میباشی اسـدالله زمیـن، شـیـر زمـان میبـاشی قامتی نیست که در پیش قدت تا نشود ملکی نیست که تا پیـش قـدت پا نشود به خـداونـد قـسم دور حـریـمت مـریم گر نیـفـتـد ز نفـس مادر عـیسی نشود هر کسی قـنبرتان را به تمسخـر گیرد به زمیـنـی تو بکـوبیش دگر پـا نـشود تا که تو آب بر این نخل رطب میریزی خار این نخل محال است که خرما نشود من دخـیـل حـرم شاهِ نـجـف میبـاشـم هـو مـدد گـر گـرۀ نـوکـریـم وا نـشود هرکسی خادم دربار تو در عالم نیست میتوان گـفت که از سلـسلۀ آدم نیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مستیِّ من امشب شده چـندین برابر چون روی لب دارم مداوم نام حیدر جایی بـنا باشد اگر شعـری بخوانیم مـدح امیـرالـمـؤمنین باشد چه بهتر تنها به قصد جـرعـهای بـاده نوشتم مسـتـانه تر از قبل، از سـاقی کـوثـر گـفتی که من عـبد محـمـد هستم اما میخوانده پیغـمبر تو را دائم برادر داری شجاعت آنچنان در بین میدان داری فصاحت اینچنین بر روی منبر میشد درخت کوچک اسلام هر دم با ضربههـای ذوالـفـقـار تو تـنـاور توحید تفـسیری دگر می یافت وقتی گـفـتـی بـه مـیـدان نـبـرد الله اکـبـر تنها نه من، جبریل هم هرگز ندیـده از عرش پایین پای تو جایی فـراتر شوری به سر دارم که هرگز رفتنی نیست حتی اگر روزی نباشد سر به پیکر تقدیر من خورده گره با تو…برایم بهتر از این دیگر نخواهد شد مقدر از کودکی هرجا که دنیا زد زمیـنم با یا عـلـی از جا بـلـنـدم کرده مادر با دوستانت دوست هـستم تا قـیامت با دشمنانت دشمـنم تا صبح محـشر چـشـم تـمام دشـمـنـانت تا ابـد کـور گـوش تـمـام دشـمـنـانت تـا ابـد کـر من دوست دارم منصبم اینگونه باشد خـاک کـف پـای غـلام کـوی قـنـبر
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای صلوات کبریا نثـار جسم و جـان تو سـجدۀ اهـل آسـمان بـه خـاک آستـان تو خداست با تو همسخن رسول، هم زبان تو جـان من شکـسته دل فـدای خـاندان تو هنوز هلاتی کند صحبت قرص نان تو به پیـش پـای فـاطمـه نـبی قـیـام میکند همیشه مصطفی از او خود احترام میکند
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مرا پیـر طریـقـت جز عـلـی نیست که هستی را حقیقت جز علی نیست مبـیـن غـیـر از عـلـی پیـدا و پنهان که در غیب و شهادت جز علی نیست مجو غـیر از عـلی در کعـبه و دیر که هفتاد و دو ملت جز علی نیست چه باک از آتش دوزخ که در حشر قـسیـم نـار و جنّـت جز علی نیست اگر کفر است اگر ایمان؛ بگـو فـاش که در روز قـیامت جز علی نیست اسـاس هـر دو عـالـم بــر مـحـبّـت بود قـائـم محـبّـت جـز عـلـی نیست در آن حضرت که دم از «لی مع الله » زند أحـمـد معـیّـت جز عـلی نیست شنـیـدم عـاشـقـی مستـانـه می گـفت خدا را حول و قوّت جز علی نیست وجـود جــمـلـه أشـیــاء از مـشیّـت پـدیـد آمد مـشیّـت جـز عـلی نیست شهـنـشـاهی که بـر درگـه مـلائـک زننـدش پنـج نوبت جز عـلی نیست عـلی آدم، عـلی شیـث و عـلی نـوح که در دور نـبـوّت جـز علی نیست علی احـمد، عـلی موسی و عـیـسی که در اطوار خلقت جز علی نیست ترا پـیـر طـریـقـت گـو عـمـر باش مرا پـیـر طریقـت جـز عـلی نیست اگـر گوئی عـلـی عـیـن خـدا نیست بگو نیز از خـدا هـرگز جـدا نیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از همان آغاز چشم مرتضی ما را گرفت از ازل نام علی بر روی لبها جا گرفت این دل ویــرانـۀ ما را عـلـی آبــاد کـرد از همان روزی که عشقش در دل ما پا گرفت من گدای بی پناه و زار و بی کس بوده ام پنجـۀ مشکـل گـشای یار دستم را گرفت شیعه در محشر ندارد غصۀ فردوس را چون ز دستان یل خیبر گشا امضا گرفت با تــمـام روسـیـاهـی آمـدم بـیـعـت کـنـم بلکه دستان مرا هم همسرش زهرا گرفت فـوق ایدیهـم « یداللهِ » علی گردیـده از... آن زمان که دست او را مصطفی بالا گرفت پـیـک حـق بـهـر ادای احـتـرامی آمد و بوسه ای از دستهای حضرت مولا گرفت بی ولای مرتضی توحید هم پوشالی است تا عـلـی شد مقتدا دینِ خـدا معـنـا گرفت عاشق آن باشد که امشب از سر شوق وصال تا سحر با نام مولایش عـلی احیا گرفت کور می گردد دو چشم منکر مولای من تا بـبـیـند فـاطمه دست مـرا فـردا گرفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
ﺷـﺄﻥ تو در انـدیـشۀ ما جـا شدنی نیست در کوزه که جا دادن دریـا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تـو لطـف کـنـی نـاشدنی ناشـدنی نیست طـبـعـی که نـپـرداخـت به نـام تو تلـف شد بـر خـاک نـوشـتـنـد عـلـی؛ در نـجـف شـد در خـلـقـت تو قدرت مـعـبـود عـیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از بـرکـت نــام تـو اذان نــیـز اذان شـد ســردار بــجــز مــیــثــم تــمــار نــداریــم مــا غــیــر عــلــی بـا احـدی کـار نـداریـم از ظـرفـیـت خـویش فـراتـر چه بگویم؟ گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟ از تو که خـدا گـفـتـه مکرر چه بگویم؟! هیچ است علی، پیش تو من هر چه بگویم مـقـصـود تویی کـعـبـه و بتخانه بهانه ست چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ست نــام تـو شـده قـدرت بــازوی پـیــمـبــر در غـزوۀ احـزاب تویی یک تنـه لشکر یک ضـربـه ات از کـل عـبـادات فـراتر بـا فـاطـمـه شـد قـدرت تو چـنـد بـرابـر جـز آل پیمبر کسی حِـصن حـصین نیست یا فـاطمه گـفتی رجزی بهتر از این نیست بـایـد که به رخ ها بکـشـانی هـنـرت را آسـوده کن این مـرتبه تـیـغ دو سرت را رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را صـفـیـن مـحـیـاست بـیـاور پـســرت را چـشـم تو گره خـورده به ابروی اباالفضل وصل است به تو قدرت بـازوی اباالفضل
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
مـیـان بـزم خـرابـاتـیـان قـراری نیست به باده نوش كه برهان عقل كاری نیست تـمـام دلـخـوشی ما مـحـبـت علی است ز هیچ كس بـجـز آقا امیـد یـاری نیست كـلـیـمِ طور نشین شاهد كـلام من است به پیشگاه عـلـی سجده اخـتیاری نیست قـبـولـی همه اعـمـال با ولای عـلـیست به هر چه طاعت بی حُبّش اعتباری نیست حـرام باشد اگـر رو به غیر او بـزنـیـم كریمتر ز علی هیچ سفره داری نیست تـمـام نسل عـلـی یـذهبٌ مِن الـرِّجـسند به شأن و عزت این خاندان تباری نیست مـقـابـل حـرمـش آسـمـان كند تـعـظـیـم به جز مقابل او جای خـاكساری نیست عـلـی تـجـلـی سبحان ربـی الاعـلاست ثـواب بـردن نـامـش تـبـسـم زهـراست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
نـخـستین نـقـش عـالـم یاعـلـی بود تــمـام اسـم اعــظـم یـا عــلـی بـود مـلائـک را پـس از ذکـر خـداونـد ز هـر ذکـری مـقـدّم یا عـلـی بـود چـو جــان در پـیـکـر آدم دمـیـدنـد هـمـان دم ذکــر آدم یـا عــلـی بـود از آن شد بر خـلـیـل آتش گـلستـان کـه ذکـر او دمـادم یـا عــلـی بــود اگر آن بت شکن برکف تبر داشت هـمـان نـقـش تـبـر هم یا عـلی بود عصا در دست موسی یا علی گفت دم عـیـسی ابن مـریـم یا عـلـی بود از آن شد بطن مـاهـی جای یـونس که ذکـرش در دل یـم یا عـلـی بود به چـاه و تخت شـاهی ذکر یوسف چه در شادی چه در غم یا علی بود دعــای حـاجـیـان در گـرد کـعــبـه صـدای آب زمــزم یـا عــلـی بــود بـه بــام آسـمــان از صـبـح آغــاز فـلـک را نقـش پـرچـم یا عـلی بود چـو هــنـگـام ولادت گـریـه کـردم به صورت نقش اشکم یا عـلی بود کجا می سوخت شیطان گر نـدایش در اعــمـاق جـهـنـم یـا عــلـی بـود نمی شد خـلـق، دوزخ گـر ز آغـاز نـدای خــلــق عـالـم یـا عــلـی بـود ز بـسم الله تـفـسـیـرش عـیـان است کـه قــرآن مـجــسّـم یـا عــلـی بـود از اول تا به آخـر هر چه خوانـدیم تــمـام نـخـل "مـیـثـم" یا عـلـی بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
ای بـرتـرین پـدیـدۀ عــدل خـدا عــلـی در كـشـتـی نجـات بـشـر نـاخـدا عـلـی حـق را چنانكه بـاید و شـاید شنـاخـتی ای ما سـوی به حـق تو نـا آشنـا عـلـی خواهی هر آنچه را كه بخواهد خدا از آن خواهد خدای هر چه بخواهی تو یا علی سرچشمۀ بقـایی و باقـی چو ذات حـق راه مـحـبّـت تـو نــدارد فـــنــا عــلــی مات است روح علم ز نهج البلاغه ات كردی چه خوب حق سخن را ادا علی صـاحـبـدلان صفات كـمال تو یـافـتـنـد از ابــتـدای قـــرآن تـا انــتـهــا عــلــی ز آن بیشتر بخـوانـم قـرآن كه بیـشـتـر مـدح تـو بـشـنـوم ز بـیـان خـدا عــلـی هر جان مبـتلا ز تو گردد رهـا ز غـم هر درد بی دوا ز تو گـردد دوا عـلـی با نیروی ولای تو هر لحـظه می زنیم ما دست رد به سینۀ رنج و بـلا عـلـی میخواهم آن بهشت كه دارد صفا ز تو آری بهـشت بی تـو نـدارد صـفـا عـلی دستت خـدا گرفت كه دست خـدا شدی ای دستگیر مردم بی دست و پا عـلـی گیری رخت بر آتش و گویی به خویشتن انـدیـشه كـن ز آتـش روز جـزا عـلـی برداشت چون رسول خدایت به روی دست ای لنگـر زمین و زمان گفت یـا عـلی ای در نماز داده به سایل نگین خویش اینـك من گـدا و تـو كـان عـطـا عـلـی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
گر چه اندر دل هر ذرّه تـمـنای تو بود سیـنـۀ کـعـبـۀ دلـدار فـقـط جـای تو بود بعد احـمد به همه خـلـق وَ ربّ الکـعـبه نه کسی هست و نه بوده است که همتای تو بود پیش از خلق همه هستی و مُلک و ملکوت در عـدم افـضل اعـمـال تماشای تو بود علت بـخـشش آدم ز خـطایـی که نـمـود حذف گـنـدم ز سر سفـرۀ دنیای تو بود آنکه در طور همی پاسخ موسی می داد صوت داودی و آن لحن دل آرای تو بود آن همه حسن و ملاحت که به یوسف دادند عکسی از آیـنـۀ چـهـرۀ زیـبـای تو بود اثـری را که خـدا در دم عـیـسی بـنهـاد قدری از جذبه و تأثیر نفس های تو بود شب معراج به هر ره که گذر کرد نبی ز ابـتـدا تا به سر انجـام رد پای تو بود تو یـدالـلـهـی و اسلام اگر پا بر جاست همه از مـرحـمـت دست توانای تو بود نه گزاف است که گویند به هنگام طواف احـتـرام حرم از لطف قـدم های تو بود هـمه را طـوف ولادت گه تو واجب شد تـا بـدانـنـد که مـقـصـود تـولای تو بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
از جـلـوۀ جـمـال تو بـاران درسـت شد از خشم تو، جلال تو، طوفان درست شد تـه مـانــده گِــل تـو شـده ابــتــدای مـن از خاک تو حـقـیـقـتِ انسان درست شد ما جمله نیـست ها و عـدم ها و سـایـه ها روح تو تا دمید به تن، جان درست شد وقـتی نـقـاب از رخ تـو بـر کـنـار شـد صد ها هـزار واله و حیران درست شد حتی رسالت نـبـوی بی تو ناقـص است روز غـدیـر مـعـنـی ایـمان درست شـد عشق تو آتش است، من آتش پرست عشق از شعله های عشق تو سلمان درست شد تـو مـهـربـان تـریـن پــدر امــتـی و بـا نان پختن تو وضع یـتـیـمان درست شد تاریخ شاهد است وقت گرفتاری رسول کار نشد به ذکـر عـلی جـان درست شد یک قطره از وضوی تو تا بر زمین چکید مُشک و گلاب قمصر کاشان درست شد عرش خدا که روی زمین جلوه ای نداشت تا در نجـف برای تو ایـوان درست شد با حُب و عشق و مهر به اولاد بوتراب خـاک تـمـام مـردم ایــران درسـت شـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
مـا را نـوشتـه انـد به پـای تـو از ازل خـلـقـت تـمـام، بوده بـرای تو از ازل ابلیـس بوده و ز جـنان رانده می شود هر کس نکرد سجده برای تو از ازل آدم بـهـانه بود تو مـقـصود سـجـده ای حـق بـوده در مـدار ولای تـو از ازل مشکل گشای آدم و جبریل و نور، تو عیـن اجـابـت است دعـای تو از ازل پیوند خورده است به هم این دو حادثه معراج مصطفی و صـدای تو از ازل تنها خلیفه ای که به بت سجده ای نکرد تو بـنده ای و اوست خـدای تو از ازل هر کس که زیر سایۀ تو بود، بنده شد کهـف هـدایت است عبـای تو از ازل
: امتیاز
|